|
|
اون روزی که فهميد پسره هنوزم دوستش داره خيالش راحت شد!
حالا ميتونست همه حرفهای بد پسره رو فراموش کنه... حالا ديگه احساس نميکرد که چيزی رو از دست داده... حالا ديگه روزای گذشته و خاطرات قديم باز براش قشنگ شده بود... حالا ديگه اون دعوای بدی که با هم کرده بودند اونقدر مهم نبود... حالا ديگه دلش آروم شده بود... حالا ديگه به جای غم تو دلش پر خوشحالی بود... حالا ديگه ميتونست با خيال راحت پسره رو بذاره و بره! ![]() |