|
|
بوته خار هنوز هم برای گلهای باع قصه رسیدن به خورشید را تعریف می کند،
هنوز هم با مهر و عشق، با تهدید و تحقیر، وبا قهر و نفرت راه به خورشید رسیدن را یادشان می دهد، بوته خار هنوز هم سرشان داد می زند که "راهی که می روید اشتباه است، از این طرف!" گلهای باغ، درست یا غلط، یکی یکی، به خورشیدشان رسیدند... بوته خار فکر میکند خودش خورشید است! ![]() |