Sunday, August 25, 2002



‌آن بوته گل کنار باغ را ديده ای؟
همان که با ناز آن گوشه باغ نشسته ...سرش بالاست به سمت خورشيد، و برگهايش را گشوده به سمت آسمان...
بوته گل خوبی‌است... با پرنده هايی‌ که در آسمان پر می زنند خوب آشنا است، با همه شان دوست است،‌ ساعتهای‌ بسيار از روزش را با آنها می‌ گذراند...
پرنده ها هم دوستش دارند، فکر می‌کنند بوته گل خيلی‌مهربان است...

پرنده کوچولوی‌ عاشق اما از همه پيشتر بوته گل را دوست داشت .. .
فکر می کرد بوته گل هم با آن برگهای‌ گشوده به سمت خورشيد عاشقترين گلها ست...
فکر می‌کرد بوته گل بهترين گل دنياست...
با آن همه شعر قشنگ که برايش می خواند، فکر می کرد بوته گل بهترين شاعر دنياست...

بوته گل کنار باغ اما پرخارترين بوته گل مغرور دنيا بود...
پرنده کوچولو وقتي تنش تکه تکه شد، فهميد‌!‌




[ | | 00:49 ]



! Blue, Like a Sea